سعید مهری

سعید مهری

سعید مهری

سعید مهری

دادستان آرژانتین علی خامنه‌ای را به دست داشتن در انفجار آمیا متهم کرد و خواستار بازداشت او شد

سباستین باسو، دادستان اصلی پرونده انفجار آمیا، مرکز یهودیان آرژانتین در بوئنوس آیرس از دادگاه فدرال این کشور خواست که برای علی خامنه‌ای، رهبر ایران حکم بازداشت داخلی و بین‌المللی صادر کند.

آقای باسو رهبر جمهوری اسلامی ایران را به نقش داشتن در این حمله مرگ‌بار در سال ۱۹۹۴ متهم کرد. 

انفجار مرکز آمیا یکی از مرگبارترین حملات تروریستی تاریخ آرژانتین به شمار می‌رود. در این حمله‌ ۸۵ نفر کشته و بیش از ۳۰۰ نفر زخمی شدند.

آقای باسو که پس از قتل آلبرتو نیسمان در سال ۲۰۱۵ این پرونده را به عهده گرفت، روز سه‌شنبه از دانیل رافکاس، قاضی فدرال خواست آقای خامنه‌ای را برای بازجویی فرا بخواند و از طریق اینترپل برای او حکم بازداشت بین‌المللی صادر کند.

او همچنین دستور داد که در صورت ورود آقای خامنه‌ای به خاک آرژانتین، نیروهای امنیتی این کشور او را بازداشت کنند.

این اقدام حقوقی چرخشی چشمگیر در رویکرد پیشین آرژانتین به این پرونده به شمار می‌رود؛ چرا که پیش‌تر رهبر ایران به دلیل مصونیت دیپلماتیک مورد تعقیب قضایی قرار نگرفته بود.

دادستان این پرونده تاکید کرده که این مصونیت طبق قوانین بین‌المللی در جرایمی همچون جنایت علیه بشریت و اقدامات تروریستی قابل قبول نیست.

به گزارش روزنامه کلارین آرژانتین، آقای باسو در دادخواست خود نوشت که علی خامنه‌ای مستقیما در برنامه‌ریزی انفجار مرکز آمیا نقش داشته است.

در این گزارش آمده که آقای خامنه‌ای با صدور «فتوا» فرمان انجام این بمب‌گذاری را در ژوئیه ۱۹۹۴ صادر کرده است.

آقای باسو تاکید کرده که رهبر ایران نه تنها در تمام امور حکومتی حرف آخر را می‌زند، بلکه تمامی سیاست‌های نظامی و خارجی جمهوری اسلامی نیز تحت نظارت مستقیم او قرار دارد.

او همچنین گفته که علی خامنه‌ای اصلی‌ترین حامی گروه‌های مسلح از جمله حزب‌الله لبنان است و شخصا حسن نصرالله، دبیرکل پیشین حزب‌الله را به عنوان نماینده خود در لبنان منصوب کرده بود.

به گزارش یورو نیوز، آلبرتو نیسمان، دادستان پیشین این پرونده در سال ۲۰۰۶ رسما ایران را به طراحی این حمله و حزب‌الله را به اجرای آن متهم کرده بود. او همچنین در سال ۲۰۱۵ کریستینا فرناندس د کرشنر، رئیس‌جمهور وقت آرژانتین را متهم کرد که با هدف دریافت نفت از ایران، تلاش کرده حقیقت را پنهان کند و مانع از استرداد مظنونان این پرونده شود.

این تلاش برای سرپوش گذاشتن بر پرونده، ظاهرا از طریق تفاهم‌نامه‌ای که در سال ۲۰۱۳ میان دولت آرژانتین و مقام‌های ایرانی امضا شد، رسمیت یافت. در این تفاهم‌نامه، هدف رسمی همکاری برای تحقیق درباره انفجار مرکز آمیا اعلام شده بود.

دادگاه عالی آرژانتین در آوریل ۲۰۲۴ حکم داد که انفجار آمیا «با سازماندهی، برنامه‌ریزی، تامین مالی و هدایت مقامات جمهوری اسلامی ایران در چارچوب جهاد اسلامی» انجام شده است. دادگاه همچنین حزب‌الله را عامل اجرایی این طرح دانست و اعلام کرد که این حمله در راستای «طراحی سیاسی و استراتژیک ایران» صورت گرفته است.

این دادگاه همچنین ایران را مسئول بمب‌گذاری سال ۱۹۹۲ در سفارت اسرائیل در بوئنوس آیرس دانست؛ حمله‌ای که ۲۹ کشته برجا گذاشت.

سال گذشته نیز قاضی رافکاس از اینترپل خواست چهار شهروند لبنانی را که گفته می‌شود با شاخه نظامی حزب‌الله همکاری داشته‌اند یا به عنوان عوامل عملیاتی این گروه فعالیت کرده‌اند، بازداشت کند.

از زمان وقوع حملات تروریستی ۱۹۹۲ و ۱۹۹۴ روابط دیپلماتیک میان بوئنوس آیرس و تهران همواره پرتنش بوده و با روی کار آمدن خاویر میلی، رئیس‌جمهور فعلی آرژانتین که از حامیان سرسخت اسرائیل به شمار می‌رود، این تنش‌ها شدت بیشتری پیدا کرده است.

 

منبع:

 

https://minixrust.ru/user/faugusrwph

https://windowstorrent.net/user/andhonzbwf

https://buka-buka.ru/user/scwardsmcc

https://mosscanproekt.ru/user/patricjkiq

https://manualshyundai.com/user/iernenuabk

https://dizelservis.by/user/adeneurtrc

http://galifer.fr/?option=com_users&view=registration?option=com_k2&view=itemlist&task=user&id=317363

http://xatab-repack.rip/user/drianajsbm

http://gig-file.net/user/lyndanwbaf

https://xn--80aaygb6acgd.xn--p1ai/user/cromlickij

http://kinohop.ru/user/milionanzi

http://torrent-gamer.pro/user/ipennyogja

https://animebest.online/user/eogernhhtt

https://bullitfilm.ru/user/rezrymojzk

http://kristal-vrn.ru/user/derrylcvvn

https://teragame.ru/user/brendawofk

http://pon.kr.ua/user/slogankavn

https://films2022.net/user/ryalasfjaf

http://spilov.ru/user/idrosefcaq

https://singera.md/user/elwinnhcgz

 


موضوع مذاکره ایران و آمریکا در عمان اعلام شد

وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی با اشاره به آغاز مذاکرات ایران و آمریکا از روز شنبه در عمان گفت: موضوع هسته‌ای به‌معنای شفاف‌سازی و اطمینان‌دهی در مورد ماهیت صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای ایران به‌ازای رفع تحریم‌های ظالمانه تنها موضوع مورد گفت‌و‌گو است.

به گزارش خبرگزاری صداوسیما، عباس عراقچی که برای رایزنی با مقام‌های ارشد الجزایر در مورد روابط دوجانبه و تحولات بین‌المللی به این کشور سفر کرده است، شامگاه سه‌شنبه در نشستی با حضور جمعی از اندیشمندان و فعالان فرهنگی و رسانه‌ای شرکت کرد.

وزیر امور خارجه در این نشست، به تبیین مواضع جمهوری اسلامی در رابطه با موضوعات مختلف سیاست خارجی، از جمله مبحث حمایت از مقاومت و حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین، و موضوع هسته‌ای ایران پرداخت.

وی با اشاره به تحولات اخیر و آمادگی ایران برای مذاکره غیرمستقیم با آمریکا، تأکید کرد: مذاکرات آتی در مسقط فرصت جدیدی به دیپلماسی و آزمونی برای سنجش جدیت آمریکا است که سابقه طولانی بدعهدی و یک جانبه‌گرایی در کارنامه خود دارد.

عراقچی همچنین در پاسخ به یکی از فعالان رسانه‌ای راجع به موضوعات دستورکار هرگونه مذاکره غیرمستقیمی بین ایران و آمریکا، تأکید کرد: موضوع هسته‌ای به‌معنای شفاف‌سازی و اطمینان‌دهی در مورد ماهیت صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای ایران به‌ازای رفع تحریم‌های ظالمانه تنها موضوع مورد گفت‌و‌گو است.

 

 

منبع:

 

https://anime100500.ru/user/gloirsibww

http://studgold.ru/user/relaitrvsz

http://tropicana.maxlv.ru/user/moenusyust

https://vtome.ru/user/keenanpwbg

https://ida-barieva.ru/user/logiusdmva

http://i93662uj.bget.ru/user/raseisnath

http://autoban.lv/user/conaldmpsu

http://irkbuvf.ru/user/meggurosqu

http://proect.org/user/seidhevscj

https://18feb.hdvideoboks.fun/user/tuloeflpkn

http://javset.net/user/rillenbjzw

https://wawada.kz/user/cilliertjf

https://i-trailer.ru/user/jenidehktf

http://kinoko.tk.b96971ao.beget.tech/user/sionnagplr

https://prpack.ru/user/fordusgaph

https://metallube.com/index.php?option=com_users&view=registration?option=com_k2&view=itemlist&task=user&id=240209

http://c9723964.bget.ru/user/fredineybo

https://www.avtodream.org/user/orancehdud

https://60-fps.net/user/odwacetmre

https://futurama.dvd-mult.com/user/machillksq

https://dni.news/user/ortioniwnb

 


زنان زندانی در ایران و مقاومت آنان در سایه سرکوب – الهام فتحی

“وقتی یک زن کارگر را اعدام می‌کنند ،تمام طبقه‌ی کارگر را به دار می‌کشند و این جنایت نه تنها علیه زن بلکه علیه آرمان آزادی و برابری است”

در تاریخ معاصر ایران و در طی چهار  دهه حاکمیت زن ستیز جمهوری اسلامی، نام زنان بسیاری با مقاومت، ایستادگی و مبارزه گره خورده است؛ زنانی که نه‌تنها برای حقوق خود که برای عدالت، برابری و آزادی مبارزه کرده‌اند. اما در حاکمیت جمهوری اسلامی، زنان مبارز همواره تحت فشارهای مضاعف قرار داشته‌اند؛ نه فقط به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی‌شان، بلکه به‌خاطر جنسیت‌شان. این فشارها در سال‌های اخیر با صدور احکام اعدام برای زنان فعال کارگری چون شریفه محمدی، پخشان عزیزی، وریشه مرادی و… به مرحله‌ای خطرناک و نگران‌کننده رسیده است.

زندان برای زنان در ایران نه‌تنها ابزار سرکوب سیاسی است، بلکه ابزاری برای کنترل بدن، صدا و حضور اجتماعی آنان محسوب می‌شود. زنانی که وارد عرصه سیاست و مبارزه اجتماعی می‌شوند، غالباً به چشم تهدیدی مضاعف نگریسته می‌شوند: هم تهدیدی علیه نظم سیاسی موجود و هم علیه نظم جنسیتی مردسالار حاکم.

در زندان‌های جمهوری اسلامی، زنان زندانی با فشارهای روانی، آزارهای جنسی، حبس انفرادی طولانی‌مدت، بازجویی‌های همراه با توهین به کرامت انسانی و محرومیت از حقوق اولیه مانند ملاقات، درمان و ارتباط با وکیل روبه‌رو هستند. نمونه‌های بارزی چون نرگس محمدی، سپیده قلیان، آتنا دائمی، گلرخ ایرایی و بسیاری دیگر نماد این مقاومت در بطن سرکوب‌اند. اما مسئله زمانی بغرنج‌تر می‌شود که پای حکم اعدام به میان می‌آید.

پخشان عزیزی، وریشه مرادی و شریفه محمدی سه زن مبارز و فعال کارگری در دسامبر ۲۰۲۳ به اتهاماتی واهی چون همکاری با گروه‌های مخالف نظام و اقدام علیه امنیت ملی به اعدام محکوم شدند. صدور این احکام بدون ارائه مستندات حقوقی روشن، بدون محاکمه‌ای عادلانه و با اعترافاتی تحت فشار و شکنجه، نمونه‌ای از استفاده نظام‌مند از قوه قضائیه به عنوان ابزار سرکوب سیاسی است.

درخواست اعاده دادرسی این دو زن نیز اخیراً رد شده و نگرانی از اجرای قریب‌الوقوع حکم اعدام آن‌ها افزایش یافته است.درحالی‌ که جامعه جهانی، نهادهای حقوق بشری و سازمان‌های چپ‌گرا صدای اعتراض خود را بلند کرده‌اند، حاکمیت با بی‌تفاوتی یا حتی چهره‌ای تهاجمی با این اعتراضات برخورد می‌کند.

از منظر چپ و به‌ویژه مارکسیستی، این احکام اعدام را نمی‌توان صرفاً به‌عنوان پرونده‌های قضایی یا موضوعات فردی دید؛ بلکه باید آن‌ها را در بستر ساختار طبقاتی، سرکوب سیستماتیک و تضادهای بنیادین سرمایه‌داری دولتی در ایران تحلیل کرد.

نظام جمهوری اسلامی هرچند خود را مخالف سرمایه‌داری جهانی معرفی می‌کند، در واقع ساختاری طبقاتی و استثمارگر دارد که در آن طبقه کارگر و به‌ویژه کارگران زن، از ابتدایی‌ترین حقوق خود محروم‌اند.در چنین بستری، زنانی که هم به طبقه فرودست تعلق دارند و هم علیه این ساختار به پا می‌خیزند، بیشترین تهدید را برای حاکمیت ایجاد می‌کنند. به همین دلیل است که سرکوب آنان شدیدتر و بی‌رحمانه‌تر است.

مارکسیست‌ها بر این باورند که دولت در هر جامعه طبقاتی، ابزار سرکوب طبقه حاکم برای حفظ منافع اقتصادی و سیاسی خویش است. در ایران نیز قوه قضائیه، نیروهای امنیتی و حتی گفتمان رسمی حکومت، همگی در خدمت حفظ وضع موجود قرار دارند. اعدام زنان فعال کارگری را باید در این چارچوب دید: ترساندن طبقه کارگر از شورش، خاموش کردن صدای زنان و نشان دادن قدرت بی‌پروای حاکمیت.

پخشان عزیزی، وریشه مرادی و شریفه محمدی تنها نمونه‌هایی از این مبارزه طبقاتی جنسیتی‌اند. آنان با حضور در سازماندهی کارگری، اعتراض به نابرابری و همبستگی با مردم ستمدیده ایران و به خصوص کردستان، در خط مقدم این مبارزه ایستاده‌اند. چنان‌که جنبش زنان در ایران همواره نشان داده، مبارزه برای آزادی زنان با مبارزه برای عدالت طبقاتی و رفع ستم ملی در هم تنیده است.

از نگاه چپ، آزادی واقعی زنان تنها از طریق تغییر بنیادین ساختارهای اقتصادی و سیاسی ممکن است. در ایران امروز که ترکیبی از ستم طبقاتی، جنسیتی، ملی و مذهبی بر زندگی مردم سنگینی می‌کند، صدای این زنان نه‌تنها پژواکی از رنج است، بلکه ندایی از امید و رهایی است.

اکنون با نزدیک شدن به خطر اجرای احکام اعدام برای این سه زن مبارز، وظیفه نیروهای چپ، فمینیست‌ها، فعالان حقوق بشر و همگان روشن است: صدای آنان باشیم. باید این مبارزه را از فراموشی بیرون کشید و آن را به یک مطالبه جهانی بدل کرد. فشار بر نهادهای بین‌المللی، سازمان‌دهی اعتراضات، کمپین‌های مجازی و اتحاد بین جنبش‌های زنانه و کارگری راه‌هایی برای مقابله با این موج سرکوب‌اند.

در عین حال این لحظه‌ای است برای بازنگری در استراتژی‌های مبارزاتی و ساختن پیوندی عمیق‌تر میان جنبش زنان و مبارزات طبقاتی؛ چراکه آزادی زنان، بدون رهایی از سلطه سرمایه و مردسالاری میسر نیست.

اعدام پخشان عزیزی، وریشه مرادی و شریفه محمدی نه‌تنها حمله‌ای به این زنان که هشداری به همه ماست: به زنانی که می‌خواهند برخیزند، به کارگرانی که می‌خواهند بجنگند و به مردمی که می‌خواهند آزاد باشند. در دل این سرکوب اما امید به مقاومت زنده است؛ مقاومتی که از دل زن، طبقه و مبارزه می‌جوشد.

 

منبع:

 

https://trailer-films.ru/user/ambiocrsnd

http://flashworlds.ru/user/uponcevkou

https://bibl-book.ru/user/tammonwmqh

http://1357creative.com/index.php?option=com_users&view=registration?option=com_k2&view=itemlist&task=user&id=319393

https://bestcomedy.ru/user/terlysrqkn

https://about-everything.wiki/user/thianslxtj

https://torrent9.games/user/arthusdzwu

https://lexem.ru/user/odwaceudqp

https://ilovekino.online/user/mithirobic

https://bandit400.ru/user/regwanoxrw

http://mail.kino-ussr.ru/user/dairicwiwq

http://informnewsrus.ru/user/cormanybgd

https://bolezni-vrediteli.ru/user/maultaqyiz

https://madhutiwari.com/?option=com_users&view=registration?option=com_k2&view=itemlist&task=user&id=75098

https://animebase.fun/user/bilbukfcxe

https://idman-azerbaycan.com.az/user/ripinncepb

https://ronaldinho-gaucho.org/user/eferdofljm

https://daz3d-poser.net/user/walaricgyg

https://kulthab.ru/user/chelendfkl

http://uznt42.ru/user/thartasfav

https://org.knigisamizdat.ru/user/genielaehi

 


شما جای سوراخ دعا را میدانید؟ – ملیحه محمدی

بهزاد گرامی! قیدی که به کار برده اید این پرسش را ایجاب می کند! گفته اید نامه «عامدانه» سوراخ دعا را گم کرده است و این نشان می دهد که  دعای مورد نظر شما وجود دارد و در سوراخی است که تنها شما جای آن را می دانید و گرنه از کجا می فهمیدید که دیگران گم کرده اند! 

من به عنوان یکی از امضا کنندگان نامه اعتقاد دارم دعایی و سوراخی که آن را در خود پنهان کرده باشد، وجود ندارد و از انجا که ما دهه هاست که یکدیگر را می شناسیم و همیشه با هم اختلاف نظر داشته ایم ولی این اعتماد را به شما دارم که اگر آن را پیدا کرده بودید، حتماً تاکنون آن را برای همه مبارزان آشکار می کردید.

اما چنان نیست و شما گرفتار سوء تفاهمی هستید که ریشه اش در همین فرضیه غلط شما وجود دارد و عمری ست ان را در شعار ضرورت سرنگونی حکومت به مثابه دعای رفع هر گونه بلا با خود حمل می کنید. فقط یک دعا (یک راهکار) هست و در سوراخی پنهان است! 

همین فرض غلط و باور ماورائی، موجب می شود که شما هر تلاش و حرکتی را در عرصه سیاسی، جستجویی ناموفق در جهت پیدا کردن آن سوراخ و دستیابی و توسل به آن دعا ارزیابی کنید! 

بهزاد عزیز اشکال در همین نگاه و توسل شماست. این درختها هستند که نمی گذارند شما جنگل را ببینید. اینهمه سوراخ های ریز و درشت،‌ همه نیازمند دعا (بگو راهکار) های مختلف در اطراف ماست که تلاش برای دست یافتن به هر کدام از آنها ارزشمند است و کوشش محدود و شاید مؤثر خود را می طلبند. مردم ایران با باور به مبارزات مستمر و در کلیت خود مسالمت آمیز اگر شما حاضر باشید ببینید خیلی چیزها را تغییر داده اند و منتظر اجابت هیچ دعای خاصی نیستند.

معلوم است که این عباراتی من به کار می گیرم ( همچون عنوان یادداشت شما) کنایی هستند؛ ولی در ذهن هشیار شما راه به مقصد می برند و در نهایت انتقادات معینی به شما و زاویه نادرست نگاهتان به استراتژی مبارزه سیاسی است. همین مشی و همین نوع نگاه بوده است که شما را همچون همه منتظران ظهور، چشم به راه  معجزه فروپاشی جمهوری اسلامی نگاه داشته است. این باور نمی گذارد که شما تنوع مشکلات و امکانات و ضروریات موجود در هر زمان را ملتفت بشوید. در حالیکه خوب می دانید مشکلات سیاسی عموما و در شرایط کنونی ما خصوصاً! می توانند متعدد و به شدت سیال باشند، به این معنی که تعدد آنها و سیال بودنشان در هر زمان، تقدم و تأخر پرداختن به آنها را تغییر بدهند. از همین بابت است که مبارزه سیاسی نه یک اقدام معین برای حل معضلی خاص، بلکه تلاشی همه جانبه در اشکال گوناگون است که در هر مقطعی می تواند امر معینی را که ممکن است برای شما اصلی هم نباشد در دستور بگذارد و البته مبارزه  پایان ناپذیری است. اختلافی اینک اگر هست لابد در تشخیص درست یا نادرست ما، در اهم و فی الاهم کردن مسائل است و بقول زبان مشترک قدیم ما، تعریف نادرست از تضاد اصلی و فرعی و عمده …

بر همین پایه، اینجا و اکنون برای «گروهی از فعالین سیاسی و مدنی» با نگاهها و آرمانهای مختلف و گاه بسیار دور از هم برای آینده ایران، توافق آگاهانه و مبارکی برای اولین بار حول حفظ میهن در میان سیاست ورزان اغلب منتقد حکومت شکل گرفته است و امر امنیت کشور و تلاش برای رفع خطر جنگ در اولویت و در مرکز آن توافق قرار گرفته است. از درد دلها و به قول شما گلایه های دیگر خبری نیست زیرا که آنها علی الدوام در حال پخش و باز پخش هستند. بماند تریبونها و حنجره هایی که زندگی صاحبانش تقریباً از تکرار مکررات پشت این تریبونها می گذرد و البته شما قطعاً از آن زمره نیستید.

شما می توانید به جای اتهامات سیاسی و نظری به صاحبان این امضاها، ایرادات معینی به نامه داشته باشید. از جمله به تأثیر این نامه مطمئن نباشید کما اینکه بعید می دانم هیچیک از امضا کنندگان نیز چنین اطمینانی داشته باشند. اما عجیب است که توجه و نگرانی شما نه متوجه عدم اطمینان به تأثیر آن، نه متوجه پیام اصلی آن که در بالا آوردم (همپیمانی در دفاع از میهن) بلکه در اموری است که موضوع نامه اعتراضی ما نیست! شما توجه ندارید مخاطب نامه دبیر کل سازمان ملل، یعنی مقامی که مسئولیت مستقیم در جلوگیری از بروز جنگ و خشونت میان  دول دارد. توجه ندارد که مشکل همانطور خودتان به درستی آورده اید و در صدر اخبار جهان به همین عبارات می آید، «تهدیدات ترامپ» است!

دغدغه های شما از این گونه هاست: { نامه‌‌ی ارسالی «گروهی از فعالین سیاسی و مدنی» به دبیر کل سازمان ملل «درباره‌ی تهدیدات ترامپ» در حالی شکایت از خطر جنگ دارد که در آن چیزی راجع به عامل اصلی خطر جنگ، یعنی جمهوری اسلامی و شخص خامنه‌ای ولو در حد گلایه دیده نمی‌شود.}

غیرعادی است دوست عزیز! در آغاز به نظر می رسد تشخیص شما از اینکه این نامه به چه دلیل (تهدیدات ترامپ) و برای چه مقامی (دبیر کل سازمان ملل) نوشته شده درست است، اما عجیب است که بلافاصله فراموش می کنید و در می آیید که: چرا در باره «تهدیدات ترامپ» که ما به دبیر کل سازمان ملل چیزی یا «گلایه ای» از جمهوری اسلامی نمی نویسیم.

قاعدتاً شما به عنوان یک ایرانی در این مورد خاص نباید نگران اتخاذ موضعی باشید که «تمام شر را در ترامپ آدرس می‌دهد» و ارزیابی اش از میزان شر در ایشان افزون از مقداری است که شما باور دارید. خطری از این قضاوت نادرست او را تهدید نمی کند. سر میهن و هم میهنان تان سلامت! 

اینکه متوجه شده اید که {«نامه» و سطر به سطر آن جای تردید باقی نمی‌گذارد که نویسندگان «نامه» به سود نظام سیاست می‌ورزند و حامیانش با نهادن امضاء بر پای آن، این سیاست را تایید می‌کنند}، جز حس ششم قوی و نبوغ شما در ورود به ذهنیات و اعتقادات بیش از ۴۰۰ نفر از امضا کنندگان و نیز مجوز ورود منصفانه شما برای قضاوت در مورد صدها نفر که اوج آن چنین قضاوت بی پروایی است: «برای کسب وجاهت و توجیه سیاستی که به کام نظام است» بهزاد گرامی!  تنوع نظری و سیاسی این ۴۰۰ نفر همچون  نامهای شان آشکار است. 

دوست عزیز یعنی روشن نیست که اگر ما در نامه اعتراضی به گوترش آنگونه که خواست و پیشنهاد شماست «عامل اصلی خطر جنگ، یعنی جمهوری اسلامی و شخص خامنه‌ای» یا هر شخص دیگری معرفی کنیم، داریم نقض غرض می کنیم. در این صورت ممکن نبود بجای شما آقای گوترش به ما بگوید که: خانمها! آقایان سوراخ دعا را گم کرده اید، یا حتا دعا را عوضی آورده اید؟

بهزاد گرامی! مسئله شما و بسیاری از هم میهنان ما در وحله اول زدن جمهوری اسلامی به هر نحوی است. متهم تان نمی کنم که چون دستی حتا از دور بر آتشی که افروخته شود ندارید این نسخه را می پیچید. اما این نیز واقعیت است که اگر شاهزاده نداند شما خوب می دانید که آمریکای دموکرات و غرب متمدن برای برخورد با هر حکومتی، جان و امنیت و سلامت میلیونها انسان و دارایی های مادی و معنوی آن کشور را که نتیجه عمر و زحمت نسل هاست تاراج کرده اند. کتاب های تاریخ به کنار، بیش بیست سال است که این فجایع را به نام مبارزه با دیکتاتوی و دفاع از مردم کدام سرزمین شاهد نیستیم؟‌ بهزاد عزیز در حالیکه قطعیتی هم برای وقوع آنچه برای شما اصل است، (سرنگونی حکومت) وجود ندارد، چگونه است از اعتراض بخشی از هم میهنان تان به تهدیدات غیر انسانی ترامپ اینگونه رنجیده می شوید؟ 

و در پایان فقط از جانب خودم و نه از سوی همه امضا کنندگان، نکته ای بگویم و آن اینکه: در میان تمام قضاوتها و نیشخندهای شما که با زبان نقد مسئولانه نیامده بود، من شخصاً علیرغم مشکلاتی  با بسیاری گفته های حکومتیان دارم این آورده شما را که بخیال خودتان اتهام و شاید کشف جرمی هست، می پذیرم این را که فرموده اید :‌ {ادبیات «نامه» مضموناً نعل به نعل همانی است که سخنگویان رسمی حکومت از بام تا شام می‌گویند و می‌نویسند: در جنگ با صدام همه‌ علیه ما بود ولی ما ایستادیم و باز خواهیم ایستاد؛ برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی صلح آمیز است و نباید از آن کوتاه آمد؛ غرب سیاست دوگانه و خصومت همیشگی با ما دارد؛ مسئله زیر سر اسرائیل جنایتکار است؛ و…} و بسیار چیزها که دوست و دشمن از غزه تا آمریکا می گویند…

حالا «ادبیات نامه» چه جایی در این نقد سیاسی دارد، لابد زیاد مهم نیست و مطمٓنم که مثل خیلی از واژه هایی دیگری که تا کنون بر سر آن گفتگو داشته ایم، مورد توجه کسانی هم قرار نمی گیرد.

 

منبع:

 

https://siomavs.com/user/midingpyye

https://russ.rserialy.org/user/lewartbcda

https://www.livekavkaz.ru/user/brendalrxn

https://lux-buy.ru/user/oroughcoza

https://www.taminfo.ru/user/eregowepwj

http://www.en.besatime.com/user/kethanpnif

http://autoboss.lv/user/duwainilvy

http://ictechengineer.com/?option=com_users&view=registration?option=com_k2&view=itemlist&task=user&id=8490

http://nitki2.net/user/kinoellwoc

http://ki8.ru/user/beliastnmw

http://jofrost.ru/user/ewennaruya

http://www.gtipower.lv/user/germiegivj

https://lady-bug.online/user/farrynwhqu

http://everest.ooo/user/fotlansocz

http://big-photoshop.ru/user/gillicqree

https://101tv.kz/user/holtongeja

http://realotdh.ru/user/sloganpfto

https://mail.nudecelebvideo.net/user/unlynnukmk

http://m333377v.bget.ru/user/cynhadldae

http://steigerwald-art.com/contact/?option=com_users&view=registration?option=com_k2&view=itemlist&task=user&id=2234

 


با وجود ولی فقیه و نهادهای زیر سلطه او، توافق پایدار و صلح آمیز ممکن نیست – احمد هاشمی

“جام زهر” ولی فقیه و پایان “سیاست تعلیق”

اکنون ولی فقیه مجبور شده است، “جام زهر” مذاکره با آمریکا را سر کشد، این درحالی است که او در جمع شماری از پرسنل نیروی هوایی در ۱۹ بهمن ۱۴۰۳  گفته بود: “نباید با آمریکا مذاکره کرد زیرا تجربه نشان داده  که آنها به تعهداتشان عمل نمی کنند و چنین مذاکره ای عاقلانه، هوشمندانه و شرافتمندانه نیست.” 

تردیدی در این نیست که تمامی هسته سخت قدرت با ولی فقیه  در این تصمیم گیری سیاسی همراه نیستند. این امر حاکی از این است که اکنون “سیاست تعلیق” که حاصل بلاتکلیفی، بلاتصمیمی ، قفل شدگی در نظام بود، شکست خورده است. نتیجه این تغییر پایان مانورهای ائتلافی در جامعه سیاسی خودی جمهوری اسلامی است.

بازخوانی چگونگی تنظیم قدرت توسط ولی فقیه، در جامعه سیاسی خودی نظام 

جامعه سیاسی خودی جمهوری اسلامی تا انتخابات مجلس پنجم در سال ۱۳۷۴، از کلیت نسبتا ساده ای برخوردار بود. این جامعه سیاسی شامل حزب جمهوری اسلامی و چهره ها و شبکه های قدرت و نفوذ بود. حسین بشیریه می نویسد: “جامعه سیاسی خودی جمهوری اسلامی در قالب مناسبات مبتنی بر ریش سفیدی نهادها و چهره های ارشد روحانی به فعالیت سیاسی می پرداختند و درگیری های خود را حل می کردند.”

فروپاشی الگوی شیخوخیت در فرایند انتخابات مجلس پنجم، آغاز تکثیریابی ساخت سیاسی خودی در جمهوری اسلامی بود. تکثیرگرایی جامعه سیاسی خودی در جمهوری اسلامی، امکان کنترل و هدایت ائتلاف درمیان خودی ها را از طریق سازکارهای سنتی غیرممکن نمود، در نتیجه انتخابات رقابتی در میان خودی ها برای نهادمند و قاعده مند نمودن منازعه سیاسی در دستورکار قرار گرفت.

بازگشت به حاشیه رانده شد گان یعنی “چپ اسلامی”، و پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ۱۳۷۶، سبب افزایش منازعات درونی در جامعه سیاسی خودی در جمهوری اسلامی شد.

بحران سرخوردگی در طبقه متوسط ایران، و نارضایتی طبقات فرودست جامعه در دوران سازندگی رفسنجانی و اصلاحات خاتمی، در کنار  بحران در “راست اسلامی” درونمایه ی برای برآمد “آبادگران جوان” در انتخابات مجلس هفتم و شوراهای شهری دوم شد و از این طریق  منجر به تنوع در جامعه سیاسی خودی ها، در جمهوری اسلامی گشت.

پیروزی با اتکا به تقلب محمود احمدی نژاد درانتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، مصادف با حذف کامل اصلاح طلبان و کارگزاران سازندگی از دایره قدرت سیاسی بود. حاصل نقض پرنسیب انتخابات رقابتی در میان خودی ها، توسط ولی فقیه و حامیانش، جنبش انتخاباتی سبز در ایران بود.

 نتیجه عقب نشینی تاکتیکی ولی فقیه در توافق با خاتمی و رفسنجانی، ریاست جمهوری حسن روحانی بود. در دور اول ریاست جمهوری روحانی برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) به امضا رسید. با انتخاب ترامپ، آمریکا از توافق برجام خارج گشت. 

تعمیق بحران اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، باعث زنجیره ای از اعتراضات اجتماعی و سیاسی در ایران شد، که اوج این اعتراضات، تظاهرات  در دی ماه ۱۳۹۶ در اعتراض به گرانی در مشهد و اعتراضات آبان ۹۸ در مخالفت با افزایش قیمت بنزین بود.

بن بست انتخابات رقابتی در میان خودی ها، انسداد ائتلافات درونی در اثر تشدید بحران های مشارکت و نفوذ و اعتراضات سراسری دیماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸، دلایل اصلی حذف همه کاندیداهای متعلق به جریانات خودی توسط ولی فقیه و برپایی حکومت یکدست دیگر بود.

عدم مشارکت مردم در انتخابات مجلس، شکست اصلاح طلبان، امکان برپایی مجلس و رئیس جمهور یک دست را برای ولی فقیه و حامیانش فراهم نمود. این روند منجر به انتخاب دولت یکدست و مطیع رئیسی شد. یکدست سازی سیاسی در همه ارگان های حکومتی شدت یافت، حاصل این یکدست سازی منجر به حاشیه نشینی میانه روهای اصولگرا نیز شد. 

مرگ رئیسی و انتخاب پزشکیان، آخرین جابجایی سیاسی در نظام ولی فقیه است. امکان ائتلاف به شیوه سابق، میان جناح های متعدد در رژیم جمهوری اسلامی را، می توان پایان یافته تلقی نمود.

تحولات تکثرگرایی و جابجایی سیاسی در درون جامعه سیاسی خودی، نشانگر این موضوع است که امکان مانور دیکتاتور شخصی یعنی ولی فقیه برای چگونگی تنظیم قدرت در این جامعه سیاسی، در بهترین حالت بسیار محدود شده و در بدترین حالت به صفر رسیده است. 

نتیجه این “جام زهر”، نارضایتی بخشی از حامیان اصلی او است. تداوم خیره سرانه حکومت فردی ولی فقیه، موجب نارضایتی غالب جریانات جامغه سیاسی خودی از جمله  اصلاح طلبان، میانه روهای اصولگرا، عدالت خواه، نواصول گرایان و محافظه کاران سنتی شده است.

ولی فقیه و نهادهای زیر سلطه او

نظام های خودکامه شخص گرا، توسط یک فرد اداره می شوند. در این نظام ها، قوای سه گانه نمایشی هستند. احزاب سیاسی و جامعه مدنی نیز تعطیل اند. تصمیم های سیاسی مهم  توسط  فرد خودکامه ای که در صدر قدرت نشسته است، اتخاذ می شود. به طور معمول اتکا فرد خودکامه برای تصمیم گیری، بر مشاوران حلقه درونی و غیر رسمی است.

جمهوری اسلامی، یکی از آن نظام های خودکامه شخص گرا، در دهه دوم قرن بیست ویکم است، که  دارای چندین مشخصه ویژه دیگرن یز هست.

یک مشخصه ویژه آن دین سالاری است. در چارچوب این مشخصه ویژه، روحانیون دولتی نیز در این نطام صاحب امتیاز و دارای قدرتند.

 ویژگی دیگر این نظام، ساختار قدرت به ظاهر دوگانه آن است: بخش انتصابی و  بخش انتخابی.

 در راس بخش انتصابی  یا دولت واقعی، رهبر خودکامه، ولی فقیه قرار دارد، که قدرت و خشونت را در اختیار دارد و صاحب حق وتو است.

 نیروی اصلی حامی ولی فقیه، الیگارشی اقتصادی، امنیتی و نظامی است.

بخش دوم جمهوریت نظام، شامل رئیس جمهور و کابینه او، وزارت خانه ها، استانداری ها، و در مجموع بوروکراسی دولتی است.

 تجارب و فاکت های عینی در بیش از چهل سال نشان می دهند که جمهوریت فقط یک کابینه است، دولت  واقعی اما در جایی است که قدرت و خشونت را در اختیار دارد. 

یک ویژگی منحصر به فرد دیگراین نظام ایجاد یک “بروکراسی محافظ” است. وظیفه “بروکراسی محافظ”حفاظت و حراست از  ایدئولوژی و اهداف نظام در مقابل دستگاه اداری جمهوری یعنی بروکراسی دولتی است. 

“بروکراسی محافظ”  توسط دو نهاد درزیر چتر ولی فقیه ، “مجمع تشخیص مصلحت” و به ویژه “شورای نگهبان، نهادینه شده است. این دو نهاد وظیفه دارند، که از تغییرات ماهوی و ساختاری نظام جلوگیری نمایند.

نتیجه:

توافق پایدار و صلح آمیز با آمریکا، با حفظ قدرت ولی فقیه و نهاد های زیر سلطه او، ممکن نیست

 

منبع:

 

https://toner.md/user/corrilmukj

https://keramika-tula.ru/user/marykastdv

https://up4vn.com/user/eldigeycro

https://repinpark.info/user/wulversxch

https://badshahuploads.xyz/user/gertonuhjh

http://toibastar.kz/user/ceallarjel

https://mcpehaxs.com/user/clovesasvp

https://kip54.ru/user/sharapzgoy

https://psihoman.ru/user/tyrelaatqzhttps://kujengafamily.org/2020/11/14/support-groups/comment-page-1/?option=com_users&view=registration?option=com_k2&view=itemlist&task=user&id=36591

http://ajor110.ir/user/withuruedr

https://prosmart.by/user/comganbcvj

https://kinopop.pro//user/lolfurbmuh

http://velo-xachmas.com/user/stubbawicu

http://dudoser.com/user/whyttaaard

https://mifly.ru//user/camundogmq

http://muhaylovakoliba.1gb.ua/user/lachulzaez

http://elektroavto.lv/user/branyarvyo

http://n67500hb.bget.ru/user/voadiljoyt

https://diego-maradona.com.az/user/kethanxrqv

https://bukof.info//user/delodofgqb